عشق برای زیستن

به وبلاگ من خوش آمدید

عشق برای زیستن

به وبلاگ من خوش آمدید

زنا از دو طریق شهادت و اقرار قابل اثبات است

زنا از دو طریق شهادت و   اقرار قابل اثبات است. حال آنکه در بعضی از مواردی که دادگاه حکم به رجم زانی را   صادر کرده است، زنا از راه علم قاضی اثبات شده. آیا علم قاضی در این مورد می تواند   مورد استناد قرار بگیرد، اگر اینطور است براساس کدام قانون؟  
متاسفانه برخی  حقوقدانان مساله علم قاضی را پیش می کشند. در قانون مجازات اسلامی و همچنین فقه   امامیه، در بحث اثبات زنا علم قاضی مطرح نشده است. یعنی یک اقرار داریم و یک شهادت  .
اما برخی از  قضات متاسفانه بر اساس ماده 105 قانون مجازات اسلامی که می گوید:«حاکم شرع می تواند  هم در حق الله و هم در حق الناس به علم خودش استناد کند» به استناد به علم خودشان حکم به رجم می دهند.
جالب است، علی رغم آنکه فقها و قانون مجازات اسلامی در مبحث زنا در مقام بیان بوده اند و علم قاضی را به عنوان یکی از ادله مطرح نمی کنند باز هم برخی قضات استناد به آن را در مبحث زنا هم مطرح می کنند.
در واقع اگر قرار باشد همان ضوابط شرعی و همان مرّ قانون مجازات اجرا شود، شاید اصلا یک مورد هم نشود زنایی که حد آن رجم است را اثبات کرد.
" علم " در اینجا به چه معناست؟ برای قاضی چند نوع علم مطرح شده و در این موارد کدام یک از آنها مورد استناد قرار می گیرد؟

زنا از دو طریق شهادت و   اقرار قابل اثبات است. حال آنکه در بعضی از مواردی که دادگاه حکم به رجم زانی را   صادر کرده است، زنا از راه علم قاضی اثبات شده. آیا علم قاضی در این مورد می تواند   مورد استناد قرار بگیرد، اگر اینطور است براساس کدام قانون؟  
متاسفانه برخی  حقوقدانان مساله علم قاضی را پیش می کشند. در قانون مجازات اسلامی و همچنین فقه   امامیه، در بحث اثبات زنا علم قاضی مطرح نشده است. یعنی یک اقرار داریم و یک شهادت  .
اما برخی از  قضات متاسفانه بر اساس ماده 105 قانون مجازات اسلامی که می گوید:«حاکم شرع می تواند  هم در حق الله و هم در حق الناس به علم خودش استناد کند» به استناد به علم خودشان حکم به رجم می دهند.
جالب است، علی رغم آنکه فقها و قانون مجازات اسلامی در مبحث زنا در مقام بیان بوده اند و علم قاضی را به عنوان یکی از ادله مطرح نمی کنند باز هم برخی قضات استناد به آن را در مبحث زنا هم مطرح می کنند.
در واقع اگر قرار باشد همان ضوابط شرعی و همان مرّ قانون مجازات اجرا شود، شاید اصلا یک مورد هم نشود زنایی که حد آن رجم است را اثبات کرد.
" علم " در اینجا به چه معناست؟ برای قاضی چند نوع علم مطرح شده و در این موارد کدام یک از آنها مورد استناد قرار می گیرد؟
در آیین امور کیفری و کلاً حقوق شکلی، جرایم با یکی از این ادله اثبات می شوند: یکی اقرار است، دیگری شهادت است، سوم قسامه و مبحث دیگر علم قاضی است.
به طور کلی دو نوع علم وجود دارد: یکی علم "شخصی قاضی" است. به عنوان مثال قاضی می گوید: من شنیدم، من دیدم و... و علم دیگر ،"علم نوعی" است. اما آن علمی که می تواند در محاکم مورد استناد قرار بگیرد آن "علم نوعی" است.
علم نوعی، علمی است که از برآیند بررسی پرونده به دست می آید. یعنی قاضی می گوید من با توجه به آن شواهد و قرائن، اقناع وجدانی پیدا کرده ام. بخشی از این قرائن براساس نظریه کارشناسی به دست می آید، بخشی هم با توجه به انعکاس دفاعیات متهم و مسایلی که طرفین مطرح می کنند صورت جلسه می شود و از برآیند این مسایل قاضی به علم می رسد. بنابراین وقتی ما در اینجا از علم قاضی صحبت می کنیم، منظور علم دیداری و شنیداری و حسی قاضی نیست.
برای اقناع وجدانی و علم قاضی مواردی از جمله نظریه کارشناسی و... نیاز است، با توجه به اینکه اصولا برای اثبات زنا شهادت و اقرار معتبر هستند، آیا خود این مراحل کارشناسی وجاهت قانونی دارند؟
دادگستری روز چنین نیازی دارد. این یک ایراد نیست، ما نمی توانیم همان سیستمی که در زمان صدر اسلام بوده را پیاده کنیم؛ دادگستری روز ایجاب می کند ما پلیس قضایی و پلیس علمی داشته باشیم و... ایرادی از این نظر نیست.
این درست است که سیستم باید بروز باشد، در بعضی از موارد که متهمان به مجازات رجم محکوم می شوند دیده می شود که استناد قاضی براساس شواهد موجود در محل جرم ( که غالبا حریم خصوصی به شمار می رود ) است، سوال من این است که با توجه به صحبت های قبلی شما در خصوص سیاست جنایی اسلام که مبنی بر پرده پوشی است، آیا استفاده از این موارد در مورد اثبات حد زنا صحیح است؟
اگر تبصره ماده 43 قانون آیین دادرسی کیفری را مطرح کنم به سوال شما پاسخ داده خواهد شد.
طبق تبصره ماده 43 قانون آیین دادرسی کیفری «تحقیق در جرایم منافی عفت ممنوع است.» یعنی اصولا تحقیق در این جرایم امکان ندارد مگر دو مورد.  یکی اینکه این جرم مشهود باشد، مثلا دو نفر در پارک رابطه نامشروع داشته باشند. دوم اینکه این جرم شاکی خصوصی داشته باشد.
بنابراین طبق این تبصره ، چنین حقی، نه برای ضابطین قضایی، و نه هیچکس دیگر حتی برای قاضی دادگستری وجود ندارد. مگر اینکه مثلا شوهر یا همسایه ای شکایت کند و بر اساس شکایت وی مراجع وارد عمل شوند یا برای مثال خانمی که مورد تعرض قرار گرفته می تواند شکایت کند که در این زمان می توانند وارد عمل شوند.
همچنین ما تبصره ای داریم، تحت عنوان تبصره ماده 3 قانون اصلاح قانون تشکیل دادگاه های عمومی و انقلاب، اصلاحیه سال 1381، که معروف به «احیای دادسراها» است.
اساسا در تبصره ماده 3 قانون احیای دادسراها پیش بینی شده است که برخی جرایم تحقیق بردار نیستند. یعنی حتی دادسرا هم حق تحقیق در این جرایم را ندارد.
یکی از آن جرایم «زنا»و دیگری«لواط» است. البته پنج جرم هستند. که می گوید: «اساساً پرونده هایی که شامل زنا و لواط است ، مستقیما در دادگاه های مربوطه مطرح می شوند» یعنی دادسرا حق تحقیق پیرامون جرم زنا را ندارد.
این، در راستای ماده 43 قانون آیین دادرسی کیفری ، تبصره 3 ماده 3 تصویب شده است و بنابراین حق تحقیقی نه تنها برای ضابطین نیست، بلکه برای مقامات دادسرا هم نیست. بنابراین این جرایم باید مستقیما و بدون کیفر خواست در دادگاه های مربوطه اقامه شوند.
به سوال قبل برگردیم، شما از شاکی خصوصی گفتید، منظور   از شاکی خصوصی چیست؟ اصولا در چنین مواردی چه کسی می تواند در جایگاه شاکی خصوصی   قرار بگیرد؟ اگر شخصی به شکل صوری شکایتی را مطرح کند چه می   شود؟

اساسا شاکی خصوصی در قانون تعریف دارد. طبق ماده 9 قانون مجازات   اسلامی«شاکی خصوصی، شخصی است که از وقوع جرمی متحمل ضرر و زیان شده و یا حقی از   قبیل قصاص پیدا کرده و آن را مطالبه می کند  .»

بنابراین اگر شخصی به صورت کذب   شکایتی را مطرح کند و اساسا ذینفع نباشد ایشان ممکن است به مجازات افترا محکوم شود  . یعنی اگر کذب بودن شکایت احراز شود، ذینفع یعنی کسی که به او تهمتی وارد شده است می   تواند با استناد به ماده 697 شکایت طرح کند  .
فرض کنیم کسی به شکل صوری از کسی در مورد زنا شکایت کند، برای مثال همسایه ای از وقوع جرمی مثل زنا شکایتی را مطرح کند و فرد به رجم محکوم شود، اگر در مورد شکایت فرد مذکور تحقیق شود و کذب بودن ادعای وی اثبات شود، آیا این مساله می تواند روی محکومیت فرد زانی و یا زانیه تاثیر گذار باشد؟
اگر اینطور باشد از نظر من اصولا مبنای مشروعیت تحقیق از ابتدا ناسالم بوده و غلط است. قانون مشخص کرده تبصره ماده 43 خیلی مشخص این بحث را مطرح کرده است. در همین ماده در مورد شاکی خصوصی می گوید توسط قاضی دادگاه انجام می شود. نگفته است توسط قاضی دادسرا. بنابراین اگر از ابتدا بر مبنای شکایت کذبی و یا براساس اعلام، یعنی اینکه شخصی ذینفع نبوده است و صرفا وقوع جرم را فقط اعلام کرده باشد، اگر بر این مبنا تحقیقات شروع شده باشد، اساس ورود غلط بوده است. هر چند که زنایی هم اثبات شده باشد از موارد نقض حکم است.
در خصوص کیفیت مجازات رجم، به نظر می رسد پیش از اجرای حکم قانون گذار قابلیت هایی را پیش بینی کرده است که با استفاده از آن بتوان این حکم را محدود و یا تبدیل به حد دیگری کرد. در این مورد نظری دارید؟
حکمی که صادر می شود برای اجرای به دادسرا می رود و دادیار اجرای حکم به نمایندگی از دادسرا آن را اجرا می کند.  جالب است که در مجازات رجم باید خود قاضی این حکم را اجرا کند یعنی همان قاضی که حکم بدوی را صادر کرده است.
تشریفات آن هم مشخص است که باید با سنگ های متوسط بزنند و یکی از ایرادات حقوق بشری که به این مجازات وارد می کنند همین مرگ تدریجی است. قانون مجازات پیش بینی کرده است که اگر کسی توانست از آن گودال فرار کند اگر جرمش با اقرار خودش اثبات شده باشد دیگر به محل اجرای حکم باز نمی گردد. ولی اگر با بینه ثابت شده باشد مجددا به گودال باز گردانده می شود.
جالب است که تبصره ماده 17 آیین نامه نحوه احکام قصاص که موضوع آن ماده 293 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری است، نکته ای را مطرح می کند و می گوید: «چنانچه محکوم به قتل یا رجم قبل از اجرا منکر بزه انتسابی شود و مورد مشمول ماده 71 قانون مجازات اسلامی شود، به دستور مقام قضایی مجری حکم از اجرای حکم خودداری می شود. و مراتب به مرجع قضایی صادر کننده رای اعلام
می گردد » اینکه می گوید مشمول ماده 71 شود، طبق ماده 71 کسی که اقرار به زنایی کرده باشد که مستحق قتل یا رجم شده باشد و بعداً انکار کند این مجازات به مجازات جلد تبدیل می شود.
یعنی می خواهم بگویم رجم قبل از اجرا و بعد از صدور ، قابل عفو است، بنابراین در مبحث اجرا نکات ظریفی هست که می شود با استفاده از آن این مجازات را محدودتر کرد.
در پیش نویس جدید که لایحه آن به مجلس رفته است پیش بینی شده است که چنانچه اجرای رجم مفسده داشته باشد و موجب وهن نظام شود، این مجازات با پیشنهاد دادستان مجری حکم و تایید رییس قوه قضائیه تبدیل می شود به مجازات دیگر و این خیلی جالب است که قانون مجازات اسلامی حتی بحث مصلحت را نیز در نظر گرفته است.
در مورد مجازات اعدام با طناب دار، آیا آیین نامه اجرایی منسجمی وجود دارد. در بسیاری از موارد دیده می شود که نحوه اجرای این حکم متفاوت است. طبیعتا مدت زمانی که از محکوم سلب حیات می شود مورد مهمی است. آیا قانون یا آیین نامه خاصی در مورد نوع طناب و نحوه به دار کشیدن وجود دارد؟
متاسفانه در قانون، راجع به اینکه نوع طناب دار چگونه باید باشد، مقرراتی وجود ندارد. فقط در ماده 16 آیین نامه پیش بینی شده است که مامورین اجرای حکم موظف هستند پیش از اجرای حکم آلات و عدوات اجرای حکم رو مورد بررسی قرار بدهند که وسایل مزبور نباید به صورتی باشد که موجب شکنجه و یا مثله شدن محکوم شود. بنابراین هیچگونه مقررات شفافی نداریم که در آن قید شده باشد که نوع طناب چگونه باید باشد.
بعضی طناب ها هستند که موجب شکنجه محکوم می شوند و فرایند سلب حیات را طولانی می کنند. از این جهت هیچگونه تشریفاتی در قانون مجازات نداریم.
در مورد اعدام، چند نوع سلب حیات در قانون پیش بینی شده است، که اعدام با طناب دارفقط یکی از آنها است. چرا در ایران اعدام با طناب دار بیشتر عمومیت دارد؟
ما یک اصل زیر بنایی داریم و آن اصل قانونی بودن جرم و مجازات است. اصل قانونی بودن جرم و مجازات فقط به قلمرو جرم و مجازات محدود نمی شود. یعنی هم جرم به موجب قانون باشد، هم مجازات و هم دادرسی و هم اجرای حکم باید به موجب قانون باشد. ایرادی که قوانین ما در این مبحث دارند، آن است که مبحث بسیار مهمی مثل اجرا را با آیین نامه انجام می شود.
قبل از دستور ریاست قوه قضاییه مبنی بر ممنوعیت اعدام در ملأ عام ، به ویژه طی یکی دو سال اخیر به وفور مجازات اعدام در بین عموم اجرا و تصاویر آن نیز منتشر می شده است. آیا آیین نامه یا قانون خاصی برای اجرای حکم در بین عموم و منتشر کردن تصاویر آن وجود دارد؟
علی القاعده نباید مجازات تماشاگر داشته باشد. نباید بگوییم به استناد چه قانونی نباید نمایش داده شود، باید بگوییم با استناد به چه قانونی نمایش داده می شود !
در فقه امامیه و قانون ،اجرای حکم در ملأ عام وجود ندارد. فقط در مبحث زنا باید علنی اجرا شود. علنی بودن مجازات با در ملأ عام بودن دو مقوله جداگانه است. می گوید طائفه ای از مومنین باید این مجازات را ببینند. حتی آیت الله خوئی می گویند یک نفر هم باشد کفایت می کند. بنابراین این مجازات ها هیچ ارتباطی به فقه و قانون ندارد. ولو اینکه با بخشنامه و آیین نامه این مشکل را حل کنند باز هم نمی شود آن را قانونی دانست. چرا که طبق قانون اساسی ،حکم به مجازات و اجرای آن باید به موجب قانون و دادگاه صالحه باشد.
دکتر رحیم نوبهار مقاله ای در یادنامه دکتر مهدی شهیدی ارائه دادند در خصوص قاعده تنفیر در فقه امامیه. قاعده تنفیر اشاره می کند که اساسا اگر  اجرای مجازاتی باعث آن شود که خلق الله از این حکم متنفر شوند نباید آن اجرا شود.  یعنی نباید احکام شرعی طوری اجرا شوند که موجب نفرت مردم شوند.
حال فرض کنیم که نحوه اجرای بعضی از احکام در ملأ عام، با استناد به آیین نامه ها موجب نفرت عمومی شود، آیا راهی برای مقابله با این دست آیین نامه ها وجود دارد؟
آیین نامه ها در حکم تصمیمات دولتی است. بنابراین اگر اجرای این احکام در ملأ عام با آیین نامه صورت گرفته باشد می شود از طریق دیوان عدالت اداری آنها را ابطال کرد

نظرات 6 + ارسال نظر
shahab پنج‌شنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1390 ساعت 04:45 ب.ظ http://www.shaboei.mihanblog.com

webloge khobi dari be man ham sari bezan
khahesh mikonam roye tablighat tasviri kenari click kon
khahesh mikonam roye tablighat kenari click kon
khahesh mikonam roye tablighat kenari click kon

زهره صادقی یکشنبه 15 دی‌ماه سال 1392 ساعت 09:47 ق.ظ

با سلام. مطلبی تحت عنوان ( علم قاضی و فیلم و زنا) در گوگل جستجو نمودم و چند مقاله در صفحه اول مشاهده شد که بسیار شیوا و رسا و حرفه ای توضیح داده است که چرا فیلم و پیام کوتاه جزو طرق اثبات زنا نبوده و راه اثبات زنا فقط و فقط طرق شرعی است و در این میان علم قاضی نیز منتفی به نظر میرسد. به نظرم رسید که مطالعه آن مقاله ها خالی از لطف نباشد. قبلا از سایت خوب شما و توضیحات شما ممنون و سپاسگذارم.

زهرا پنج‌شنبه 7 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 07:45 ب.ظ

با سلام،
زهرا دانشجوی دکتری
علم قاضی به طور مستقیم در اثبات زنا قابل استناد نیست مگر با استناد بر بینه شرعی و آنچه که خداوند و شارع مقدس گفته است.

البته خداوند متعال در قرآن کریم به وجود علم قاضی اشاره نموده است اما به چه صورت؟
اول اینکه در مورد جرایم دیگر گفته شده است، نه حدود! چرا که راه اثبات حدود مشخص شده است! و ثانیا علم قاضی میبایست بر اساس بینه شرعی باشد و بینه در مورد هر جرمی مشخص شده است و به راه اثباتش مربوط میشود. یعنی بینه در جرم سرقت با بینه در جرم زنا متفاوت است و علم قاضی در حدود الهی باید بر اساس بینه شرعی باشد. در واقع علم قاضی به زبان ساده تر در اثبات حدود میبایست جمع امارات قضایی و شرعی باشد.
نمیشود که مثلا 4 نفر زن و مردی را در آغوش هم لخت ببینند ولی دخول را ندیده باشند اما قاضی علم بر زنا حاصل نموده و حکم دهد! و یا وجود تکنولوژی و فیلم و امثالهم که اولا در مورد حقیقی بودن آنها ابهام وجود دارد و ثانیا بر فرض حقیقی بودن، نباید بر حد زنا استناد گردد مگر آنکه اقرار صورت گیرد. شاید بتوان با استناد به فیلم در کنار ادله دیگر ارتباط نامشروع و تعزیر حکم نمود اما زنا هرگز!! [این گفته خداوند است و الزاما بر 4 شاهد با احکام خاص استناد شده است و چه خوب یا بد باید رعایت شود]
در موارد دیگر نیز اگر وقوع زنا منوط به سرقت یا قتل یا جرایم دیگر گردد با ادله قوی و اقرار شخص میتوان حکم نمود. دقت نمایید جرم زنای از روی رضایت و شخصی با زنای به عنف (تجاوز) متفاوت است و بحث تجاوز مبحث دیگری دارد چرا که شخص متجاوز نه تنها تعرض نموده است بلکه اشاعه فحشا را به صورت تجاوز ترویج نموده است بنابراین مجازات او البته باز هم بدون شبهه و یقین قابل استناد میباشد . اما در مورد زنا بدون قصد تجاوز و تنها از روی وساوس شدید و بدون قصد آزار و تنها از روی اشتباه، تا زمانی که 4 بینه که همگی دخول را دیده باشند و جود نداشته باشد حد جاری نمیشود. در هر حال اثبات زنا مستقیما با قرآن و شرع سنجیده میشود و الزاما نیاز به استناد به احکام شرعی دارد. همچنین باید خاط نشان نمود که راه ما انسانها راه قرآن است و قرآن نیز راه توبه را برای همگان باز گذاشته است.
وسلام.

زهرا پنج‌شنبه 7 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 08:13 ب.ظ

با سلام،
زهرا دانشجوی دکتری
اگر اسلام واقعا رعایت گردد، هرگز شاهد مجازات نخواهیم بود مگر شخصی مجازات میگردد که بر اساس گفته خداوند و عدالت شارع مقدس، گناه او با 4 بینه شرعی اثبات شده باشد، نه شهود کمتر از 4 نفر و نه هیچ نوع قرائن و شواهد دیگر. فقط و فقط با طرق شرعی یعنی 4 بینه شرعی (4 بار اقرار یا 4 نفر شاهد قابل قبول)
خلاصه مطالب:
1- آیه های قرآن و شارع مقدس اعلام نموده است حتی اگر 3 نفر با چشمان خود دخول را ببینند، حد ساقط است! و معصومین (ع) نیز حتی با وجود حصول علم یقین بر انجام حدود (نه جرایم دیگر!) تا زمانی که 4 بینه شرعی یا 4 بار اقرار وجود نداشت حکم حد نمیدادند. بنابراین با وجود 3 نفر شاهد قابل قبول که دخول را دیده اند! و یا دونفر را لخت دیده اند! و نه هیچ قراین و شواهد دیگر، زنا اثبات نمیشود مگر اینکه 4 بینه شرعی با احکام خاص وجود داشته باشد که همگی نیز دخول را دیده باشند! "این دستور خداوند است و چه خوب، چه بد میبایست الزاما رعایت و اجرا گردد.

2- احصان، یعنی هر وقت که مرتکب میخواسته( به کلمه هر وقت دقت شود!) همسرش در اختیارش بوده باشد و یا همسر در مسافرت نبوده باشد و یا بیماری یا اختلافی جهت عدم تمکین همسر وجود نداشته است. غیر از این احصان ساقط است. (ماده 226 و 227 قانون جدید).

3- قانون مجازات جدید و آیین دادرسی کیفری همگی راه های اثبات جرایم مختلف از جمله حدود را مشخص نموده اند. (مثلا زنا ماده 220 تا 227 قانون جدید). همچنین مقنن، در ماده 211 به طور مجزا از علم قاضی نامبرده است و سپس با استناد بر کلمه "بین" فی مابین جرایم تفاوت قائل شده است! ماده 211 عنوان مینماید: علم قاضی میبایست یقین حاصل از مستندات بین باشد! بدیهی است "بین" در هر جرمی، به راههای اثبات آن جرم مربوط است. مقنن، که نمیتوانست برای هر جرمی یک کتاب بنویسد! بنابراین اشاره به "بینه" کافی است. به طور مثال "بین" در شرب الکلی 2 نفر و در زنا 4 نفراست. بنابراین ماده 211 این نیست که قاضی بر اساس قرائن، علم حاصل نماید بلکه میبایست بر اساس طرق شرعی و راه اثبات هر جرمی، زمانی که "بینه شرعی" آن جرم مهیا گردید وارد عمل شده و صدق گفتار بینه شرعی آنهم 4 نفر را، راستی آزمایی نماید. نه اینکه بر فرض 3 نفر شهود بر دخول، قاضی علم حاصل نماید! این منطقی نیست که در مورد مجازات، گفته شارع مقدس را اطاعت کنیم اما در مورد راههای اثبات، شارع مقدس را نعوذ بلله قبول نداشته باشیم! و علم قاضی و دیگر قرائن و تکنولوژی را در قرآن وارد کرده و آن را تحریف نماییم! آیا این من درآورده نیست؟!

4- علم قاضی در حدود جایز نیست و قاضی مجاز به مراجعه به علم حاصله خود در حدود نمیباشد: "(کمیسیون استفتائات و مشاورین‏ حقوقی شورای عالی قضایی،1362:40).

5- هر گونه سوال در مورد حدود الهی و راه اثبات زنا در لینک زیر موجود میباشد. لینک زیر متعلق به دفتر مرجع عالیقدر اسلام آیت الله العظمی بیات است که در قسمت راه های اثبات زنا عنوان میشود که زنا فقط با دوراه اثبات میگردد. بنابراین نتیجه گیری میشود که علم قاضی به صورت مستقیم برای اثبات زنا منتفی بوده و فقط زمانی حجت خواهد بود که بینه شرعی (4 بینه) مرتب گردد آنگاه علم قاضی وارد عمل شده و صدق صحت گفتار 4 بینه شرعی را بررسی و راستی آزمایی مینماید:

http://bayat.info/%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%84%D9%87-%D8%B9%D9%85%D9%84%DB%8C%D9%87/%D8%A7%D8%AD%DA%A9%D8%A7%D9%85-%D9%82%D8%B6%D8%A7%DB%8C%DB%8C/

6- لینک ذیل مربوط به استفتائات مراجع و مجتهدین معظم له میباشد. با مرور عقیده مجتهدین معظم، کاملا معلوم میگردد که علم قاضی در حدود الهی منتفی است.

http://talar.dadparvar.ir/MozooeShomareye20813

. وسلام.

زهرا پنج‌شنبه 7 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 08:19 ب.ظ

1- سوال: چرا اثبات زنا اینقدر مشکل است؟ آیا مقصود خداوند صرفا مجازات مرتکب است یا قصد دیگری داشته است؟

پاسخ: ابتدا اینکه هیچ کس را یارای چرا گفتن به دستور خداوند نیست زیرا که شارع مقدس مجازات سنگینی برای حدود قرار داده است و از آنطرف نیز راههای اثبات را مشخص نموده است.
اما به طور کل میتوان عنوان نمود که اولا منظور خداوند این بوده است که عمل زشت زنا و لواط انجام نگردد. ثانیا اگر انجام گردید وخدای نکرده وساوس ذاتی بر شما غلبه گردید و بدون قصد آزار و تجاوز و ترویج فحشا، عملی انجام دادید بلافاصله توبه نمایید که درهای توبه باز است. دقت نمایید خداوند راه توبه را باز گذاشته است بنابراین اگر قرار بود که منظور خداوند صرفا مجازات مرتکب باشد، با وجود 1 نفر شاهد و یا علم قاضی یا هر چیز دیگری، حد مجازات را صادر مینمود! نه اینکه بر وجود 4 شاهد آنهم با احکام خاص تاکید نماید! پس دلیل 4 شاهد آنهم با احکام خاص و الزام مشاهده دخول، حتی با وجود علم یقین چیست؟!
دلیلش واضح است! اگر شخصی وقیحانه در نزد 4 نفر عمل دخول انجام داده باشد، یعنی منظورش ترویج فحشاست! یعنی انسان خطرناکی است که وقاحت را به حد اعلی رسانده است! نه لذت شخصی و نه گناه قابل توبه! میبینید که خداوند در آیه 15 سوره نساء نگفته است اگر شک کردید 4 شاهد بگیرید! بلکه گفته است از زنان شما آنانکه عمل قبیح انجام میدهند4 شاهد بگیرید! پس ببینید که خداوند چقدر مهربان و با گذشت است و دری را به روی مرتکب باز گذاشته است تا به سمت توبه روانه شود و شهود کمتر از 4 نفر نیز شلاق بخورند! آیا این درست است که با وجود احکام و دستورات روشن شرع و خداوند باز هم علم قاضی را به طور مستقیم بر اثبات زنا وارد نماییم؟

2- سوال: حال اگر 3 شاهد وجود داشته باشد تکلیف چیست؟
پاسخ: اگر در مقوله اثبات زنا باشد، نه تنهازنا اثبات نمیگردد بلکه شهود شلاق میخورند. اما ممکن است با اقرار مرتکب البته کمتر از 4 بار، مجازات تعزیر درنظر گرفته شود یا ارتباط نامشروع دون زنا و مجازات آن مثلا 35 ضربه شلاق تعزیر میباشد. اما اثبات زنا کاملا منتفی خواهد بود. از آن گذشته، زنا با زنای محصنه متفاوت است و بر فرض اثبات زنا، صرف داشتن همسر، احصان محرز نمیشود.

سارا پنج‌شنبه 28 فروردین‌ماه سال 1393 ساعت 07:12 ب.ظ

سلام،
سارا کارشناس ارشد جزا.
خدایا مرا آنگونه قرارده که تورا بشناسم نه اینکه احساس کنم که میشناسمت!

*** علم قاضی در حدود (زنا و لواط) زمانی حجت است که 4 بینه شرعی با احکام خاص حضور یابند و آنگاه علم قاضی وارد عمل شده و صدق گفتار آن 4 بینه شرعی را میسنجد و یقین حاصل مینماید که آن 4 بینه درست میگویند یا نه.
بنابراین علم قاضی به طور مستقیم جهت اثبات زنا اعتبار ندارد مگر استناد به بینه آن جرم یعنی 4 بینه شرعی برای زنا و لواط.

[ این گفته شرع و قرآن است، سوره نساء در مورد زنای محصنه و نور زنای غیر محصنه و اگر متناقض عمل گردد یعنی قرآن و شرع و معصومین (ع) تحریف شوند دیگر عدالت معنایی نخواهد داشت!!
قرآن گفته است 4 نفر لازم است و همچنین تاکید نموده است زیر 4 نفر همگی شلاق میخورند چه راست گفته باشند و چه دروغ!!
با توجه به این نکته: آیا کسی را یارای نه گفتن و یا چرا گفتن به قرآن هست؟
اگر راه اثبات را تغییر دهند پس مجازات را هم رعایت نکنند!! نمیشود که یکی از گفته های شرع انجام گیرد و آن دیگری انجام نگردد!!

ممکن است رابطه نامشروع دون زنا آنهم با شکایت همسر و وجود قرائن معتبر و به همراه اقرار مرتکب(البته کمتر از 4 بار) و با درنظر گرفتن آبروی آینده مرتکب و فرزندانش اثبات گردد!
در آنصورت، قاضی میتواند مرتکب را عف نماید تا زندگی وی نپاشد و یا اینکه 35 ضربه تعزیر حکم نماید جهت تنبیه!

***اما اثبات زنا الزاما 4 بینه شرعی با احکام خاص و مشاهده دخول نیاز دارد و زنای محصن نیز نیاز به احکام خاص دارد که در قانون مجازات اسلامی جدید(ماده 226 و 227) گفته شده است.
***غیر از 4 بینه شرعی مثلا حضور 3 نفر شاهد معتبر و یا هرگونه قرائن و شواهد دیگر مانند فیلم ویدیویی یا پیامک نه تنها زنا را اثبات نمیکند بلکه موجب میگردد تا همه قرائن باطل و شهود کمتر از حد نصاب قذف شوند(شلاق بخورند).
جمیع استفتائات مراجع معظم له نیز علم قاضی را در اثبات مستقیم حدود جایز نمیدانند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد