عشق برای زیستن

به وبلاگ من خوش آمدید

عشق برای زیستن

به وبلاگ من خوش آمدید

؟؟؟؟

 

((من نمی دانـــــــــــــــــــــم چـیســـــــــــــت؟

 تــاروپـــــــودی که منش می نامـــــــــــم

 مـــــــرگ مــــــــن نیز شبیه اســـــــــــت به تجویز حــــــــــــیات

 پوســــــــــت می اندازم باز،قــــــد می کشــــــــــم از تابــــــش گرمـــــــــــای صـدات

 هر کـــــــــــجا خـــــــــتم شوم،با تـــــــــــو می آوازم

 در مـــــــــــن آوای تو موجـــــــــــــــی اســــــــــــت روان گاه بر می خیزد

 به دلــــــــــــــم ســــــــــرزده ســـــــــر می کوبد

 می نـــــــــشــــــیند یکــــــــــــدم نفـــــــــــس ثانیـــــــــــــه ها را به تـــــــــــو می آمیزد

 در نــــــــــــگاهم شوقـــــــــــی ست همچـــــــــــــو فــــــــــــواره

 دســــــــــــــتان تـــــــــــــو را می جویــــــــد،اوج مــــــی گــــــــــــیرد))

عاشــــــــــــق شـــــــــــــــدم

 
هر زمان که بخواهی از کنارت خواهم رفت تا بفهمی چه باشم چه نباشم عاشقم هر کجا باشم در قلبم خواهی ماند و به عشق تو،با یا تو،با مهری که از تو به دلم مانده ،زنده خواهم ماند

تا زمانی که نفس می کشی،نفس می کشم به عشق نفس هایت که هر نفس آرامش من است

هر نفس امیدی برای زندگی عاشقانه من است

وقتی نیستی،گرچه سخت هست سرکردن با اشک های که می ریزد از چشمانم

اما این عشق توست

که به من شوق اشک ریختن را می دهد این عشق توست که به من فرستی دوباره می دهد

می ترسم،می ترسم،می ترسم

یک سوال ته دلم مانده که می ترسم از تو بپرسم

می خواستم بپرسم که عزیزم مرا دوست داری

این بود حرف دل من

دوســــــــــتت دارم

لحظه ها می گذرند،و من بیشتر به تو دل می بندم

می ترسم کاری کنی که آرام بگیرم صحبتی کن تا از درد عشق نمیرم

لحظه های عاشقی ،انگار نمی خواهد بگذرد روزهای انتظار،باید همین باشم یه عاشق بی قرار

انتظار بی قراری نیز با تو شیرین هست،کار هرروز و هر شب من همین هست

باور کن عشق من،عاشقانه ترین عشق روی زمین هست

فردای من با تو طلوع روزی دلنشین هست

طلوع قلب بی غروب من با تو

این برایم رویا شده که روزی بمیرم و...

آرام کن دلم را،ای تو که در دلم نشستی تو که می دانی تمام وجودم هستی

این شعر را برای تو نوشتم،تا بخوانی و بدانی که همه زندگی ام هستی

اینها همه حرف دلـــــــــــــــــــــــم بـــــــــــــود هــمـــــــــــــــــــــــین

نمی دانم چه بنویسم

 

آتش زن جانم شد،او گوهر کانم شد

نامش چو به آوازی هم ورد  زبانم شد

چشمان غزل خوانش هم روح و روانم شد

از سحر کلام او شکر به دهانم شد

در مکتب عشق او بیگانه چو من ناید

هم صاحب گفتارم هم صاحب جانم شد

از باده خرابم من،نالان چو   ربابم من

آوای دل انگیزش  هم روح اذانم شد

مست و غزل خوانم،آداب نمی دانم

در صحبت دیروزم،فردا به گمانم شد

یاران همه مست اند یک دل و یک دست اند

عالم همه مبهوت آن سرو جمالم شد

رسوایی این دل را طاهر چه کنی جانا

این رسم ستمگر را علت به فغانم شد

در خویش نظر کردم عکس رخ او دیدم

این عمر گرانی را کوته به زمانم شد

رابطه عقده‌های دوران کودکی و ارتکاب جرایم

رابطه والدین ناسالم و تشکیل شخصیت بزه‌کارانه در کودک را شاید بتوان رکن اصلی ارتکاب جرایم دانست. بطور کلی والدین هستند که بذر افکار و احساسات را در فرزندان خود می‌کارند در بعضی از خانواده‌ها بذر عشق ، محبت احترام و اتکاء به نفس و آزادی و در بعضی دیگر ، بذر ترس ، گناه و اجبار کاشته می‌شود طبیعی است که گاهی والدین بر سر کودکان خود داد بزنند و شاید اتفاق بیفتد که آنها را تنبیه بدنی کنند. آیا اینها والدین بدی هستند؟ البته که نه ، آنها هم انسانند و مسائل شخصی خود را دارند که باعث می‌شود گاهی کنترل خود را از دست بدهند اما بعد با محبت یا عذرخواهی آن را جبران می‌نمایند ولی تعدادی از والدین نیز هستند که یک سری ناراحتی که مدام روی بچه‌های خود پیاده می‌کنند و این امر باعث خراب کردن زندگی آنها می‌شود. این رفتار مثل سم در دوران کودکی در تمام وجود کودک پخش شده و درد ناشی از آن به مرور زمان با طفل بزرگتر می‌شود.

عقده‌های کودکی و ارتکاب جرایم:

بسیاری از ناهنجاریها و انحرافات افراد خصوصا جوانان و نوجوانان ناشی از عقده‌های دوران کودکی که

ادامه مطلب ...

عدالت، قاعده اصلی حقوق بشر

از همین رو دکتر کاتوزیان نیز با بیان تاریخچه‌ای از علت گرایش بشر به حقوق بشر، محوریت سخنانش را مفهوم <عدالت> قرار داد. طرح گروهی <ارتقای حقوق بشر و دسترسی به عدالت>، یکی از سه طرح اصلی گروهی است که با همکاری برنامه عمران سازمان ملل متحد )UNDP( و برای یک دوره پنج ساله ( ۲۰۰۵- ۲۰۰۹) تدوین شده است. این طرح هم‌اکنون با همکاری هشت موسسه و نهاد حقوق بشری در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران در حال اجرا است. اعضای طرح شامل مرکز مطالعات حقوق بشر دانشگاه تهران، کرسی حقوق بشر صلح و دموکراسی دانشگاه شهید بهشتی، مرکز مطالعات حقوق بشر دانشگاه مفید، معاونت آموزش قوه قضاییه، کمیسیون حقوق بشر اسلامی، کانون وکلا، انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران و سازمان دفاع از قربانیان خشونت است. آنچه که منجر به شکل‌گیری چنین طرحی شد، برنامه چهارم توسعه بود، چرا که در بخش سه و چهار برنامه از ضرورت امنیت انسانی و عدالت اجتماعی سخن گفته شده است. همین تاکید کافی بود تا در طرح <ارتقای حقوق بشر و دسترسی به عدالت> تحقق اهداف کلان برنامه چهارم توسعه را سرلوحه کار قرار گیرد. مجریان طرح که به‌طور عملی از اردیبهشت‌ماه جاری فعالیتش آغاز شده است، در نظر دارند به منظور تقویت و حفاظت از حقوق بشر ...

ادامه مطلب ...

حقوق جنگ

بخش اول : مفهوم جنگ از دیدگاه حقوق بین الملل

جنگ و توسل به زور

جنگ یکی از جلوه های بارز «توسل به زور» است. فرهنگ اصطلاحات حقوق بین الملل توسل به زور را به دو صورت مضیق و موسع تعریف کرده است.

توسل به زور در مفهوم نخست، عبارت است از هرگونه عمل قهرآمیزی که نتوان آن را اقدامی نظامی قلمداد نمود. اما در مفهوم دوم، کلیه تدابیر و عملیات نظامی، از جمله جنگ را شامل میشود.

تعریف جنگ

«جنگ یک پدیده آسیب شناسی اجتماعی و عامل تغییر شکل سیاسی است که میتوان آن را از لحاظ تاریخی،سیاسی، اقتصادی، نظامی، جامعه شناسی و غیره مورد مطالعه و برسی قرار داد».

1- این نوع ملاحظات از دیدگاه حقوقدانی که نظرش باید معطوف و محدود به مفهوم حقوقی جنگ باشد، مورد توجه نیست

ادامه مطلب ...

دو بیـــــــــتی عـــاشــــــــقانه

در دفتر شعر من صدا پنهان است

یک رود پر از ستاره در جریان است

من در سر خود ابر زیادی دارم

جیب کلمات من پر از باران است

———————————-

در وطن مثل غریبانم،نمی دانم چرا

روز و شب سر در گریبانم، نمی دانم چرا

هر که از روی دل جانم فدایش می کنم

مثل عقرب می زند نیشم، نمی دانم چرا

———————————-

دلبرم اندر خیالم خود نمایی میکند

در فراقش ای دل من بینوایی میکند

او برفت و پشت پا زد بر دل و دنیای من

کار دل را بین که بهرش بیقراری میکند

———————————-

با دیدن تو دست و دلم می لرزد

زیبایی تو چقدر وحشتناک است

انگار که چاره ای ندارم دیگر

دختر!پدر تو بود چوپان می خواست؟

———————————-

در اوج یقین اگر چه تردیدی هست

در هر قفسی کلید امیدی هست

چشمک زدن ستاره در شب، یعنی          

توی چمدان ماه خورشیدی هست

———————————-

اندر دل من بدین عیانی که تویی

وز دیده من بدین نهانی که تویی

وصاف ترا وصف نداند کردن

تو خود به صفات خود چنانی که تویی

برای مشاهده بیشتر بر روی ادامه مطلب کلیک کنید

ادامه مطلب ...

مــــــــــن یکـــــــــــی را دوســـــــت مــــــــــی دارم

یکــــی را دوســـــــت مــــی دارم،ولـــــی افســــــــوس او هرگــز نمــــــی دانـــــد 

نـــــــگاهــــــــش مـــــــی کــــنم،شـــــــاید بخــــــــوانــــــــد راز پـــنهــــــــانـــــم 

کــــه او را دوســـــــت دارم،ولــــــــی افســــــــوس و صــــــــد افــســـــــــوس 

کـــــــه او هـــــرگــــــــــز نــگاهــــــــــم را نمـــــــــــی خـوانــــــــــد 

بــــــه برگ گل نوشــــــــــــتم،تــو رامــــــن دوســـــت مـیدارم 

ولی افســــــــوس او گل را به زلف کودکـــــــــی آویـــــخت تا او را بخــــنــــــــدانـد 

شــــــــبانـــــگه گفتم:ای مهتاب ســــــر راهــــت به گوش او 

سلام من رســــان و بـــــگو تــو را من دوســــــت مـــــــــی دارم 

ولـــی افســـــــوس چون مهتاب به روی بســــــترش لغــــــزید 

یکــــــــی ابره سیـــــــــــاه آمـــــد که روی مه بپوشــانــــد 

صبــــا را دیـــــدم و گفتـــــــم:صبـــــا دستـــــــم به دامـــانــــــت 

بگــو از من به دلدارم،تورا من دوست می دارم 

ولی افســــــوس وصــــد افســــوس 

ز ابــــــره تیــــــره جرقی جسـت که قاصد را میان ره بسوزاند 

اکنــــــــــون وا مانــــــده از هر جـــــــــا ،دگـــــــر با خود کنــــم نــــــــــجوا 

یکــــــی را دوست مــــــی دارم ولی افســــــــوس او هـــــــــــرگز نمــــی دانـــــــد

احساس دوست داشتن

سایه رقصان گل ها را در حال افتادن دوست دارم

آب روان شاید به نظر آرام و بی روح باشد اما سرشار از احساس است

از زمانی که از هم جدا شدیم هر لحظه برای تو بی قرارم

قلب من همچون دریایی آرام و بی تلاطم است

حالا قلبم همانند شاخه های بید مجنون می لرزد

 در قلب کوچکم امواج کوچکی نمایان گشته

گاه تو را می خواند