از من آزرده مــــــشو،مــــیروم از خانه ی تـو،
قبل رفتن تو بـــدان عـاشــق و بی تقصــیرم
تو اگر خســـته ای از دســت دلــم حرفی نیســت،
امر کـــن تـا کـه بمـــیرم...
به خدا مــی مــیــرم
بی تو طوفان زده ی دشت جنونم،صیدافتاده به خونم
بی من از کوچه گذر کردی و رفتی،بی من از شهر سفر کردی و رفتی
قطره اشکی درخشید به چشمان سیاهم،تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم
تو همه بود و نبودم،تو همه شعر و سرودم ،من و یک لحظه جدایی؟
نتوانم بی تو من زنده بمانم...
و دیگر هیچ